سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیامدهای طلاق
غالباً پیامدهای طلاق در عرصه‌های فردی، خانوادگی، اجتماعی و در ابعاد روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشاهده شده و معمولاً بیشترین آسیب‌ها را متوجه فرزندان طلاق دانسته‌اند. افسردگی و دلتنگی، ترس، کج خلقی و منفی‌بافی از آثار رایج طلاق بر فرزندان است. به دلیل آن که طلاق غالباً در پس مشاجرات و اختلافات علنی است و کودکان نه انتظار چنین اختلافی و نه تصویری روشن از آینده دارند، بنابراین فشارهای روانی زیادی را تجربه می‌کنند. جدا شدن از هر یک از والدین آن‌ها را آسیب‌پذیر می‌کند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست می‌دهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دهه‌های اخیر، طلاق در جامعه‌ی ما هنوز مسئله‌ای عادی قلمداد نمی‌شود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشت‌نما و تحقیر می‌‌شوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل می‌کند؛ به‌ویژه آن‌که احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش می‌دهد و احساس حقارت‌ می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از شرارت‌ها و بز‌هکاری‌ها ‌شود. با آغاز کشمکش‌های خانوادگی هر یک از زن و مرد، می‌کوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایتِ بیشتر، به فرزندان خود روی می‌آورند. هر کدام از دو طرف، به‌ویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، درصدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش برمی‌آید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد(دهقان، 86) انتخاب یکی از طرفین نزاع توسط کودکان و جبهه‌بندی در برابر طرف مقابل، هم کودک را از حمایت‌های وی محروم می‌سازد و هم به افزایش کینه‌ها دامن می‌زند. در آموزه‌های اسلامی، عقوق والدین و قطع ارتباط با آنان از گناهان بزرگ شمرده می‌شود.

طلاق و آثار و پیامدهای آن برای خانواده‌ها
طلاق و آثار و پیامدهای آن برای خانواده‌ها از نگاه عبدالکریم خوشمیرزاده توئی کارشناس راهنمایی و مشاوره. واژه طلاق در فارسی به معنای بیزاری و جدایی کامل و در عربی به معنای رهانیدن و گشودن قید و بند است و در اصطلاح عبارت است از ازاله قید نکاح دائم
حکم طلاق جزء احکام امضایی اسلام است نه تأسیسی یعنی در زمان نزول قرآن و محیطی که قرآن نازل شده و در میان مردمی که در آن عصر زندگی می‌کردند بر زندگی و چگونگی شکل‌گیری و انحلال آن مقررات و قواعدی حاکم بوده است که اسلام به منظور تأمین حقوق زن و برای استحکام و هدف‌دار کردن آن، در مقررات مذکور اصلاحاتی به عمل آورده و از طریق نزول آیات مختلف به مردم ابلاغ کرده است.
طلاق یکی از بحران‌های مهم زندگی است که عوامل زیادی در آن دخیل است. با توجه به آمارهای مختلف کشورها، در نقاط مختلف جهان بین 10 تا 30 درصد ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامد و این تراژدی روزبه‌روز زیادتر می‌شود. نگرش و عدم شناسایی کامل دو شخص که با هم ازدواج می‌کنند داشتن فرهنگ‌های مختلف، مخالفت والدین با انتخاب همسر و مداخلات آنها و عدم رعایت اصول و موازین که در ازدواج مورد بحث است، می‌تواند از عوامل طلاق باشد.همان‌طور که هر ازدواجی از نظر روانشناسی منحصر به فرد است، طلاق هم از نظر روانشناسی منحصر به فرد است. اگر والدین فردی طلاق گرفته باشند ممکن است او نیز در مواجه شدن با مشکلات زندگی همان راه والدین را پیشه کند. مسائل جنسی و اقتصادی از مهم‌ترین مسائلی است که در هر دو مورد باعث حالت پرخاشگری، ایرادگیری، وسیله کنترل و نظارت در کارهای یکدیگر و بالاخره درگیری و مشاجره و جدایی می‌شود.




تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 9:32 صبح | نویسنده : مهدی باقری | نظر

علل و عوامل طلاق:
کارشناسان عوامل متعددی را در طلاق مؤثر دانسته‌اند که به برخی از آن‌ها اشاره میکنیم:
اعتیاد: بیشترین میزان طلاق، ناشی از اعتیاد است. در این موارد زن برای نجات از زندگی خودش از حقوق قانونی‌اش می‌گذرد. برخی مدعی شده‌اند که اعتیاد، فقر و بیماری‌های روحی ناشی از آن علت 85 درصد طلاق‌هاست که البته اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. در تحلیل‌های کارشناسی به تأثیر اعتیاد بر طلاق اشاره می‌شود؛ اما تأثیر ناکارآمدی خانواده و اختلافات خانوادگی بر اعتیاد هم موضوعی قابل تأمل است(خبرگزاری ایسنا، 86).
تفاوت‌ پایگاه اجتماعی و فرهنگی: عدم تفاهم اخلاقی از علل شایع طلاق به ویژه در سالیان آغاز زندگی مشترک است که بیش از همه به تغییر شیوه‌های همسرگزینی مربوط می‌شود. در جامعه‌ی سنتی همسرگزینی توسط والدین انجام می‌شد و گزینش‌ها غالباً از درون طایفه و محله بود. «دختران همسایه» غالباً از نظر طبقه‌ی اجتماعی در وضع مشابهی با داماد بودند؛ بعلاوه ارتباطات گسترده‌ی محلی شناخت قبلی را افزایش می‌داد. «دختران فامیل» نیز علاوه بر این ویژگی از امتیاز هم‌خونی و رحامت برخوردار بودند که عامل مهمی در حل مشکلات خانوادگی و اختلافات بود. اما امروزه انتخاب همسر، توسط دختر و پسر امتیازات گذشته را به همراه ندارد و آن دو نیز در شرایطی یکدیگر را برای زندگی انتخاب می‌کنند که اسیر احساسات‌اند و کم‌تر به همسانی فرهنگی و اجتماعی می‌اندیشند. رواج دوستی‌های تلفنی، عشق‌های خیابانی، ازدواج‌های اینترنتی و ازدواج‌های غیابی از عوامل ازدیاد طلاق شمرده می‌شود.(خبرگزاری جام جم، 1386)
مشکلات اقتصادی: عدم انفاق که علت بسیاری از طلاق‌هاست غالباً ناشی از بیکاری است و درصد بالایی از این موارد معلول اعتیاد است. در اینجا لازم است به دو نکته توجه کرد: اول آن که لازم است میان بینوایی و احساس فقر تفاوت قایل شد. احساس فقر بیش از آن که مسئله‌ای اقتصادی باشد، فرهنگی و ناشی از به هم خوردن تناسب‌ میان انتظارات و امکانات است، چنان که اگر فرض شود امکانات به دو برابر افزایش یابد؛ اما مطالبات و انتظارات بیش از این میزان رشد یابد، احساس فقر در خانواده بیشتر خواهد شد. از اینجا می‌توان سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها را در چند دهه‌ی اخیر که به افزایش سطح مطالبات عمومی، بدون فراهم ساختن امکانات متناسب منجر گردیده است در این مسئله مؤثر دانست. تغییرات فرهنگی در دو دهه‌ی گذشته تأثیرات عمیقی در رفتار اقتصادی و انتظارات عمومی داشته و نیاز به درآمد و کار بیشتر را برای مصرف فزون‌تر افزایش داده است و این خود به نارضایتی از وضعیت اقتصادی موجود دامن می‌زند. دوم آن که تصمیمات غلط اقتصادی و اجتماعی در سطح کلان به فقیرتر شدن واقعی مردم منجر شده است. سیاست‌های اقتصادی تورم‌زا از جمله شکل خاص اعطای وام مسکن در سال‌های گذشته که به افزایش ناگهانی قیمت مسکن و به تبع آن اجاره مسکن، منجر شد و فراخوان زنان به حضور در عرصه‌های اشتغال‌ درآمدزا، بدون توجه به معضل بیکاری و محدودیت‌ فرصت‌های شغلی بسیاری از خانواده‌ها را به سمت فقر مطلق سوق داده است(رحمتی، 1386)
مشکلات جنسی: در میان عوامل طلاق، نارضایتی جنسی از دو ویژگی برخوردار است: اول آن که به دلیل ملاحظات اخلاقی، غالباً مورد اشاره‌ی زوجین قرار نمی‌گیرد و دوم آن که تأثیرات روانیِ اختلال جنسی در بسیاری مواقع ناخودآگاه است؛ به گونه‌ای که زوجین نمی‌دانند احساس تنفر آنان از یکدیگر و احساس نارضایتی از زندگی، ریشه در عدم رضایت جنسی دارد. از این رو این مشکل غالباً توسط کارشناسان خبره تشخیص داده می‌شود. تأثیر این عامل بر طلاق به گونه‌ا‌ی است که برخی کارشناسان بیشتر طلاق‌ها را به این عامل مرتبط دانسته‌اند(خبرگزاری ایرنا، 86) با توجه به تأثیر اعتیاد بر کاهش قوای جنسی می‌توان میان این دیدگاه و دیدگاهی که اعتیاد را از مهم‌ترین عوامل طلاق دانسته‌اند، توافق برقرار نمود. ضعف مهارت‌های جنسی، افزایش زمینه‌های تحریک‌پذیری جنسی و بی‌توجهی به نیازهای جنسی همسر از جمله عوامل اصلی ایجاد نارضایتی جنسی است.
آشنا شدن زنان با حقوق خود: گاه گفته می‌شود که افزایش سطح تحصیلات و افزایش آگاهی‌های حقوقی زنان، سبب می‌شود تا با آگاهی بیشتری مطالبات خود را عنوان کنند؛ بنابراین نباید افزایش طلاق را همواره تقبیح نمود؛ اما به نظر می‌رسد آنچه بیش از آشنایی با حقوق در افزایش میزان طلاق مؤثر بوده کاهش موانع فرهنگی در برابر مطرح شدن مطالبات حقوقی است؛ با این توضیح که گاه زنان از حقوق خود آگاهند اما؛ طرح دعاوی حقوقی را ناپسند می‌دارند یا با طرح آن تحت فشار روانی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال زن سنتی از حق بهره‌مندی از انفاق و امکان مطالبه‌ی مهریه به خوبی آگاه بود؛ اما به درست یا غلط، به اجرا گذاشتن مهریه یا طرح دعوای حقوقی علیه همسر را شرم‌آور می‌دانست و به خوبی التفات داشت که در مطرح نمودن این دعاوی، مورد حمایت طایفه واقع نمی‌شود. اما غلبه‌ی گفتمان حقوقی و نگرش فردگرایانه موانع اجرای مطالبات حقوقی را کم کرده است. در کنار عوامل فوق وجود بیماری‌های روانی، خشونت همسر، دخالت‌های والدین و اطرافیان، ازدواج مجدد شوهر و ناباروری یکی از زوجین نیز به عنوان عوامل طلاق شناخته شده است. نکات گفته شده، گرچه به عوامل طلاق اشاره می‌کند؛ اما نمی‌تواند تمامی واقعیت‌ها را چنان که بایسته است تبیین کند و تغییرات طلاق در دو دهه‌ی گذشته را به طور کامل توضیح دهد. بنابراین ناچاریم به عوامل دیگری که گاه علل پشت صحنه‌ی عوامل پیش گفته‌اند اشاره کنیم:
تحول در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی: تغییرات ارزشی در جامعه‌ی ایرانی، در 20 سال گذشته، آهنگی شتابان داشته است. آثار این تغییرات را می‌توان در تمامی عرصه‌های حیات اجتماعی و فردی و بیش از همه در حیات خانوادگی باز جست. آنچه مهم به نظر می‌رسد تبیین چگونگی تأثیر تغییرات نظام‌مند فرهنگی و اجتماعی بر روابط اعضای خانواده و بروز آسیب‌های خانوادگی است.




تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 9:31 صبح | نویسنده : مهدی باقری | نظر