پیامدهای خودکشی :
کسانی که اقدام به خودکشی می کنند اگر عمل آن ها باعث مرگشان شود هرچند ممکن است ظاهرا از رنج و درد مشکلات دنیا آزاد شوند اما این عمل از نظر اسلام حرام و محکوم است. چنانکه خداوند در سورهٌ مبارکه نساء آیه 29 و30 می فرماید: « وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َکانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا»؛ « و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد.»
کلمه «لاتَقْتُلُوا» صیغه نهی است و دلالت بر وجوب ترک عمل دارد. علاوه بر آیات الهی روایات متعدددی نیز درخصوص حرمت خودکشی وارد شده است که به یک نمونه از آن اشاره می کنیم:
- ابی ولاد می گوید : از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: " من قتل نفسه متعمداً فهو فی نار جهنم خالدا فیها " هرکس عمداً خودکشی کند همیشه در آتش دوزخ خواهد ماند .(حر عاملی، ج29 :24)
و اما درصورتی که شخص اقدام به خودکشی نماید و موفق به عمل نشود اقدام وی می تواند پیامدهای مختلفی برای همان فرد داشته باشد که این پیامدها را به دو دسته جسمی و روحی می توان تقسیم بندی کرد.
درخصوص پیامدهای جسمی اقدام به خودکشی، با توجه به این که شخص از چه طریقی اقدام به این عمل کرده است طبعا عواقب مختلفی را به همراه دارد . مثلا در صورت استفاده از قرص یا سم ممکن است شخص دچار بیماری های متعدد گوارشی گردد که شخص مجبور است تا آخر عمر با این بیماری دست و پنجه نرم کند و یا درصورتی که اقدام به خودکشی از طریق خودسوزی باشد نیز عواقبی مانند از دست دادن زیبایی و.. را به همراه دارد. به طور کلی اقدام به خودکشی از هر طریقی عواقب جسمی خاص خود را دارد که این عواقب را نمی توان نادیده گرفت.
و اما از مهمترین عواقب روحی اقدام به خودکشی می توان به از دست دادن اعتماد سایرین از جمله اعضای خانواده اشاره کرد. از آنجایی که خودکشی یک عمل ناهنجار اجتماعی است لذا پذیرش انجام این اقدام از طرف خانواده تقریبا امکان ناپذیر است. با این شرایط فردی که دست به خودکشی زده است درواقع مرتکب عمل ناهنجاری شده ، لذا اعضای خانواده اعتماد خود را نسبت به وی از دست می دهد و به همین دلیل در زمان تصمیم گیری های دسته جمعی برای مسائل مربوط به خانه و خانواده ممکن است نظرات و سلیقهٌ شخص را نپذیرند و مدام عمل خطای وی را به خودش گوشزد کنند که این رفتار خواه ناخواه باعث فاصله گرفتن شخص از خانواده می شود .
از طرف دیگر ممکن است فرد اقدام کننده از طرف خانواده شدیداً تحت فشار قرار گیرد .و با توجه به این که اعضای خانواده اعتمادی به این فرد ندارند ممکن است فرد را در هر زمان و مکانی تحت فشار و مراقبت قراد دهند که مبادا مجدداً دست به خودکشی بزند و با این حساب شخص آزادی های قبلی خود را از دست می دهد . این اتفاقات تبعات زیادی را به همراه دارد که با در نظر گرفتن جنس فرد اقدام کننده ممکن است تبعات متفاوت باشند . درصورتی که شخص اقدام کننده دختر باشد احتمال دارد با از دست دادن اعتماد و عدم پذیرش از طرف خانواده اقدام به فرار از خانه نماید و با پیامدهای مربوط به دختران فراری مواجه گردد و در صورتی که شخص اقدام کننده پسر باشد رفاقت با دوستان نامناسب و شاید افتادن در دام اعتیاد و آسیب های پنهان دیگری مانند ایدز را نمی شود نادیده گرفت.
از طرفی نیز اگر فرد در سن تحصیل باشد و اقدام به خودکشی نماید عواقب از دست دادن اعتماد خانوداه و تحت فشار بودن از جانب آنها ممکن است باعث افت تحصیلی شخص شود و او از طرف گروه همسال نیز طرد گردد.
و اما درخصوص عواقب خانوادگی خودکشی می توان گفت زمانی که یکی از اعضای خانواده اقدام به خودکشی می کند قطعا بعد از آن تنش و اضطراب، زد و خورد و اختلاف در خانواده به وجود می آید و همین موضوع باعث تشدید اختلاف در خانواده می گردد که این اختلاف ممکن است منجر به طلاق شود.
و یا اگر شخص اقدام کننده یکی از والدین باشد در این شرایط باید به پیامدهای بی سرپرست و تک سرپرست شدن فرزندان اشاره کرد که از پیامدهای احتمالی این موضوع می شود به : بزهکاری کودکان و نوجوانان، پرخاشگری و ناسازگاری، فرار از منزل، افت تحصیلی و...... اشاره کرد .
یکی دیگر از پیامدهای خانوادگی خودکشی ترغیب سایر اعضا برای اقدام به خودکشی است. علاوه بر این چنین خانواده هایی در میان فامیل شرمنده می شوند و انگ و برچسب این موضوع برای همیشه روی این خانواده می ماند.
و اما از عمده ترین پیامدهای اجتماعی خودکشی و اقدام به آن، افزایش ناهنجاری ها و انحرافات جامعه است. طبق قاعده زمانی که یک عمل زیاد اتفاق بیافتد قبح خود را از دست می دهد و برای عموم مردم امری عادی و طبیعی تلقی می گردد. در حال حاضر خودکشی یک عمل ضد اجتماعی و انحراف محسوب می شود که با افزایش آمار خودکشی این موضوع به عنوان یک ضد ارزش قبح خود را از دست می دهد و امری عادی تلقی می شود و همین موضوع مجددا باعث فزایش آن در جامعه می گردد . از طرفی نیز افزایش خودکشی یعنی از بین رفتن سرمایه های انسانی و افزایش تعداد افراد بی سرپرست ( درصورتی که یکی از والدین اقدام به خودکشی کرده باشند) و باز هم افزایش بزهکاری در جامعه.
به طور کلی با این تحلیل ها می توان گفت در واقع فرد با اقدام به خودکشی شرایطی برای خود به وجود می آورد که ممکن است منجر به خودکشی مزمن و یا پنهان شود و با این عمل تمام دنیای خود و خانوداه را تحت تاثیر قرار می دهد.
البته نکته ای که توضیح آن ضروری بنظر می رسد اینکه این پیامدها در افراد، خانواده ها و جوامع مختلف طبق فرهنگ ها، اعتقادات، ارزش ها و مذهب آن جامعه می تواند متفاوت باشد.
علل خودکشی :
درخصوص علل خودکشی نظریه های متفاوتی وجود دارد از آن جمله می توان به نظریه امیل دورکیم اشاره کرد . دورکیم معتقد بود که فقط از طریق روش های جامعه شناختی است که می توان به واقعیت های اجتماعی اشاره کرد وی نظریهٌ خود را درخصوص خودکشی بر پایهٌ همبستگی اجتماعی پایه ریزی کرد.
دورکیم خودکشی را به چهار دسته تقسیم کرده است:
خودکشی خودخواهانه : دورکیم این نوع خودکشی را خاص جوامع و اجتماعاتی که دارای فلسفه و سنت فردگرایی، استقلال طلبی افراد، خوداتکایی و خودکفایی می باشند، می داند در چنین جوامعی به واسطه ی میزان کنترل اجتماعی و فشار جمعی بسیار کم، تضعیف روح جمعی، بی طرفی سازمان های اجتماعی در مسئولیت های فردی، غلبه مناسبات و روابط ثانویه و رسمی بر روابط اولیه و نخستین و عدم تعلق عمیق فرد به گروه ،کمبود یا اختلال شدید همانند سازی با گروه های اجتماعی و عدم پشتیبانی اجتماعی و سرپرستی عاطفی و روانی سازمان ها از فرد سبب افزایش تمایل او به خودکشی در شرایط بحرانی می گردد. در این جوامع افراد شدیداً به اراده خود وابسته اند و رفتار خود را بنا به میل شخصی شان تنظیم می کنند و ارزش های حاکم بر جامعه در انتخاب آنها تأثیری ندارد البته این میزان فردگرایی بسته به جوامع متفاوت ، تغییر می کند . (محسنی تبریزی ، 1373: 132-131 )
خودکشی دگر خواهانه: خودکشی دگر خواهانه بیشتر در جوامع ابتدایی و به صورت یک وظیفه اجتماعی تجلی پیدا می کند ؛ مثل رسم ساتی هندوان یا خودکشی مردان درآستانه سالمندی و افراد بیمار در قبایل فیجی و مانگا. .(دورکیم ،1378 :254-253 ) در این گونه جوامع میزان کنترل و فشار گروهی به شدت بالا ، تعلق گروهی بسیار عمیق و همانند سازی با گروه بسیار شدید است تا حدی که موجودیت فردی مستقل از موجودیت گروهی نامفهوم قلمداد می شود که در مجموع می توان گفت که دراین گونه جوامع، تقسیم کار محدود، احساس همبستگی بالا و پیوند و احساس یگانگی به علت همانندی شرکت درآداب و رسوم مشترک می باشد است .(محسنی تبریزی،1373 : 134)
خودکشی آنومیک: خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل، دگرگونی ساختاری، وقفه ناگهانی شدید یا تغییرات عمیق و سریع سازمان ها و نظام های اجتماعی است که خود این عوامل معلول کسادی سازمان اقتصادی ، ازهم پاشیدگی ارزش های سنتی، تورم، تغییر حکومت و انقلاب و.... است . و کنش افراد به وسیله ی هنجارهای روشن و قاطع ، تکوین می یابد . چهار شاخص در بروز این نوع خودکشی مؤثر است : تغییرات سریع اجتماعی، آشفتگی در نظام جمعی و نظم عمومی جامعه ، داشتن مشاغل حرفه ای و لیبرال، طلاق و در نتیجه ی آن اغتشاش در روابط خانوادگی . ( شیخاوندی ، 1373 : 69 )
خودکشی تقدیرگرایانه: این خودکشی نوعی عکس العمل به بازبینی ،کنترل و تنظیم اجتماعی جامعه است زمانی که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به ” ایجاد نظمی دستوری ” می زند و فرد به شدت تحت انقیاد و تقلید اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تحدید شده ،کنترل شده ،منظم ،خشک و بی روح است. در این مواقع حق گزینش از افراد سلب شده و فرد تحت شرایط اجباری ، نمی تواند اهداف و راه های رسیدن به آنها را فراهم کند و سرانجام به قضا و قدر تن میدهد. (شیخاوندی ، 1373 : 70 )
دیدگاه دوم که روانشناختی است بیشتر بیانگر مسئولیت و تصمیم گیری فردی است (مثل فروید ) هرچند به نظر می رسد تعامل و ترکیبی از عوامل اجتماعی و فردی بیشتر تعیین کننده موضوع باشد .با این حال، رویکرد های مختلف تبیین های متفاوتی برای خودکشی ارائه می کنند. نظریه یادگیری و به نوعی رفتارگرایی، بر اهمیت اکتسابی بودن رفتارهای خودکشی تأکید دارد و موضوعاتی همانند انتقام، پیوستن به فرد مورد علاقه و از دست رفته و آرامش مطلق را برای خودکشی تقویت کننده می دانند . از این منظر چون این رفتارها یاد گرفته شده اند بنابراین می توان با ایجاد شرایط یادگیری آنها را تغییر داد. نظر پردازان شناختی خودکشی را نمونه ای از رفتار حل مسأله بیان می کنند .احتمالا در طول سال رشته ای از رویدادهای منفی که درکنترل شخص نیستند، پیش از اقدام به خود کشی رخ می دهند و موجب می شود که منابع حمایتی خویش را از دست داده (مثل طلاق یا فقدان عزیزی در زندگی ) و به لحاظ ارزیابی شناختی دچار محدودیت شده و از دیدن تمامی ابعاد یک موضوع با دشواری مواجه می شود .از این دیدگاه خودکشی ممکن است از ارزیابی شناختی شخص از موقعیت به عنوان شرایطی نا امید کننده و از مرگ به عنوان راهی برای خلاص شدن از مشکلات نشأت بگیرد. (شیخاوندی، 1384: 82-95 )
تعریف و ماهیت خودکشی :
خودکشی در لغت نامه ی دهخدا به معنای "خود را به وسیله ای کشتن ، انتحار ، کار زیاد کردن ، کوشش بسیار" آمده است . ( لغت نامه ی دهخدا ،1347: 848 )
امیل دورکیم دراثر معروف خود به نام خودکشی آن را پدیده ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می کند :
"خودکشی عبارت است از هرنوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می بایست چنان نتیجه ای به بار آورد" . (دورکیم ،1378 :6 )
هم چنین می توان به تعریف دشه اشاره کرد که می گوید : "اقدامی معمولاً از روی آگاهی برای سر به نیست کردن خود به آن ترتیب که مرگ هدف یا وسیله باشد .” ( ریئس دانا ،1380 : 172 )
آشیل دلماس نیز خودکشی را عبارت می داند از" عملی که به وسیله ی شخص برای معدوم ساختن خود انجام می دهد ، در حالی که اختیار مرگ و زندگی در حیطه قدرت اوست و از لحاظ اخلاقی موظف به انجام این عمل نمی باشد " . ( اسلامی نسب ،1371 : 73 , 74)
ژان باچلر در کتاب خودکشی خود در مورد خودکشی گریز کرایانه می نویسد که "انسان با خودکشی کردن سعی می کند از روبرو شدن با شرایط غیر قابل تحمل زندگی فرار کند.” به عبارت دیگر وی خودکشی را خروج از شرایط نامساعد و دشوار زندگی می داند . (اشنایدمن ،1378 : 178)
پس در مجموع می توان نتیجه گرفت که خودکشی عملی است آگاهانه و کاملاً ارادی که فرد برای پایان دادن به زندگی خویش انجام می دهد.
خودکشی را از لحاظ ماهیت می توان به سه نوع تقسیم کرد: نوع اول خودکشی موفق که شخص مرتکب عملی می شود که زندگی خود را پایان می دهد. نوع دوم خودکشی ناموفق که امروزه از آن با عنوان اقدام به خودکشی یاد می کنند در مواقعی است که شخص علی رغم داشتن قصد و نیت برای نابودی خود موفق نمی شود و نوع سوم خودکشی پنهان یا مزمن می باشدکه در این نوع از خودکشی نیز علی رغم این که فرد می داند ادامه بعضی از رفتارها و یا عادات منجر به مرگ وی می شود اما به رفتار و عادات خود ادامه می دهد که اعتیاد به مواد مخدر بهترین مثال برای این نوع از خودکشی است.