سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علل خودکشی :
درخصوص علل خودکشی نظریه های متفاوتی وجود دارد از آن جمله می توان به نظریه امیل دورکیم اشاره کرد . دورکیم معتقد بود که فقط از طریق روش های جامعه شناختی است که می توان به واقعیت های اجتماعی اشاره کرد وی نظریهٌ خود را درخصوص خودکشی بر پایهٌ همبستگی اجتماعی پایه ریزی کرد.
دورکیم خودکشی را به چهار دسته تقسیم کرده است:
خودکشی خودخواهانه : دورکیم این نوع خودکشی را خاص جوامع و اجتماعاتی که دارای فلسفه و سنت فردگرایی، استقلال طلبی افراد، خوداتکایی و خودکفایی می باشند، می داند در چنین جوامعی به واسطه ی میزان کنترل اجتماعی و فشار جمعی بسیار کم، تضعیف روح جمعی، بی طرفی سازمان های اجتماعی در مسئولیت های فردی، غلبه مناسبات و روابط ثانویه و رسمی بر روابط اولیه و نخستین و عدم تعلق عمیق فرد به گروه ،کمبود یا اختلال شدید همانند سازی با گروه های اجتماعی و عدم پشتیبانی اجتماعی و سرپرستی عاطفی و روانی سازمان ها از فرد سبب افزایش تمایل او به خودکشی در شرایط بحرانی می گردد. در این جوامع افراد شدیداً به اراده خود وابسته اند و رفتار خود را بنا به میل شخصی شان تنظیم می کنند و ارزش های حاکم بر جامعه در انتخاب آنها تأثیری ندارد البته این میزان فردگرایی بسته به جوامع متفاوت ، تغییر می کند . (محسنی تبریزی ، 1373: 132-131 )
خودکشی دگر خواهانه: خودکشی دگر خواهانه بیشتر در جوامع ابتدایی و به صورت یک وظیفه اجتماعی تجلی پیدا می کند ؛ مثل رسم ساتی هندوان یا خودکشی مردان درآستانه سالمندی و افراد بیمار در قبایل فیجی و مانگا. .(دورکیم ،1378 :254-253 ) در این گونه جوامع میزان کنترل و فشار گروهی به شدت بالا ، تعلق گروهی بسیار عمیق و همانند سازی با گروه بسیار شدید است تا حدی که موجودیت فردی مستقل از موجودیت گروهی نامفهوم قلمداد می شود که در مجموع می توان گفت که دراین گونه جوامع، تقسیم کار محدود، احساس همبستگی بالا و پیوند و احساس یگانگی به علت همانندی شرکت درآداب و رسوم مشترک می باشد است .(محسنی تبریزی،1373 : 134)
خودکشی آنومیک: خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل، دگرگونی ساختاری، وقفه ناگهانی شدید یا تغییرات عمیق و سریع سازمان ها و نظام های اجتماعی است که خود این عوامل معلول کسادی سازمان اقتصادی ، ازهم پاشیدگی ارزش های سنتی، تورم، تغییر حکومت و انقلاب و.... است . و کنش افراد به وسیله ی هنجارهای روشن و قاطع ، تکوین می یابد . چهار شاخص در بروز این نوع خودکشی مؤثر است : تغییرات سریع اجتماعی، آشفتگی در نظام جمعی و نظم عمومی جامعه ، داشتن مشاغل حرفه ای و لیبرال، طلاق و در نتیجه ی آن اغتشاش در روابط خانوادگی . ( شیخاوندی ، 1373 : 69 )
خودکشی تقدیرگرایانه: این خودکشی نوعی عکس العمل به بازبینی ،کنترل و تنظیم اجتماعی جامعه است زمانی که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به ” ایجاد نظمی دستوری ” می زند و فرد به شدت تحت انقیاد و تقلید اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تحدید شده ،کنترل شده ،منظم ،خشک و بی روح است. در این مواقع حق گزینش از افراد سلب شده و فرد تحت شرایط اجباری ، نمی تواند اهداف و راه های رسیدن به آنها را فراهم کند و سرانجام به قضا و قدر تن میدهد. (شیخاوندی ، 1373 : 70 )
دیدگاه دوم که روانشناختی است بیشتر بیانگر مسئولیت و تصمیم گیری فردی است (مثل فروید ) هرچند به نظر می رسد تعامل و ترکیبی از عوامل اجتماعی و فردی بیشتر تعیین کننده موضوع باشد .با این حال، رویکرد های مختلف تبیین های متفاوتی برای خودکشی ارائه می کنند. نظریه یادگیری و به نوعی رفتارگرایی، بر اهمیت اکتسابی بودن رفتارهای خودکشی تأکید دارد و موضوعاتی همانند انتقام، پیوستن به فرد مورد علاقه و از دست رفته و آرامش مطلق را برای خودکشی تقویت کننده می دانند . از این منظر چون این رفتارها یاد گرفته شده اند بنابراین می توان با ایجاد شرایط یادگیری آنها را تغییر داد. نظر پردازان شناختی خودکشی را نمونه ای از رفتار حل مسأله بیان می کنند .احتمالا در طول سال رشته ای از رویدادهای منفی که درکنترل شخص نیستند، پیش از اقدام به خود کشی رخ می دهند و موجب می شود که منابع حمایتی خویش را از دست داده (مثل طلاق یا فقدان عزیزی در زندگی ) و به لحاظ ارزیابی شناختی دچار محدودیت شده و از دیدن تمامی ابعاد یک موضوع با دشواری مواجه می شود .از این دیدگاه خودکشی ممکن است از ارزیابی شناختی شخص از موقعیت به عنوان شرایطی نا امید کننده و از مرگ به عنوان راهی برای خلاص شدن از مشکلات نشأت بگیرد. (شیخاوندی، 1384: 82-95 )




تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 9:38 صبح | نویسنده : مهدی باقری | نظر